دریاچه، کتابخانه و سالن آمفی‎تئاتر دارد. به امکانات ورزشی و بازی برای کودکان هم مجهز شده و با ۲۴ هکتار مساحت، جان می‌دهد برای تفریح. دیواری به مساحت ۲ کیلومتر هم اطراف آن را پوشانده تا از هر گزندی در امان بماند. اینجا، «بوستان زندگی»، در محله «شوش» تهران است. فضایی که تنها با کارت ملی می‌توانید وارد آن شوید.

شوش و هرندی را زخمی بر چهره پایتخت می‌دانند. شاخص‌های پایین توسعه شهری در این محله‌ها در کنار صحنه‌های متعدد کارتن‌خوابان و معتادان و شیوع بالای انواع آسیب‌های اجتماعی، این مناطق را به محلی متفاوت در تهران تبدیل کرده و از همین رو هم بوده که در تمام سال‌های اخیر، NGOها و فعالان اجتماعی تمرکز ویژه‌ای بر روی آن‌ها داشته‌اند.

اما افتتاح بوستانی جدید در شوش و در ماه گذشته، موج جدیدی از توجهات را به سمت جنوب تهران و معضلات دیروز و امروز آن جلب کرد. این بوستان با نام زندگی، ۲۷ مهرماه افتتاح شد و «عابد ملکی»، شهردار منطقه ۱۲، در توضیح هدف ساخت این بوستان توضیح داد: «در راستای طرح ارتقا کیفیت زندگی در سطح محدوده منطقه، شهرداری منطقه ۱۲ طراحی و اجرای پروژه پارک جامع هرندی را در مساحتی بالغ‌بر ۲۷۴ هزار و ۴۲۶ مترمربع آغاز کرد.»

به گفته ملکی در این پروژه و در کنار پارک به صورت توریستی (منوریل، تم پارک، باغ مینیاتوری و غیره)، سرگرمی (شهربازی، پارک دایناسورها و پارک لاله)، هنری (باغ مجسمه و میدان نمایش)، فرهنگی (صنایع‌دستی، باغ فرهنگ و باغ کتاب)، ورزشی (جاده سلامت، زمین چندمنظوره و محوطه صخره‌نوردی) و آموزشی (پارک آموزش ترافیک، فضاهای بازی آموزشی کودکان) اجرا خواهد شد. طرحی که بالغ بر ۲۴۰۰ میلیارد ریال بودجه برای آن در نظر گرفته شده است. اما این بوستان و طرح‌های تکمیلی‌اش، تا چه اندازه آن‌چنان‌که شهردار منطقه ۱۲ ادعا کرد، می‌تواند ارتقا کیفیت زندگی مردم محلی را به همراه داشته باشد؟

مردمی که مشکل نان دارند، سراغ پارک نمی‌روند

برای رسیدن به پاسخ این پرسش، سراغ کارشناسان و پژوهشگران حوزه شهری رفتیم و نتیجه، ناامیدکننده‌تر از آن چیزی بود که منتظرش بودیم. فقدان تناسب بین این پروژه و سطح و سبک زندگی مردم محلی، نه‌تنها موجب ارتقای کیفیت زندگی ساکنان نمی‌شود، بلکه انتقال و مهاجرت آن‌ها را هم می‌تواند به همراه داشته باشد.

میترا عظیمی، استادیار برنامه‌ریزی شهری و توسعه منطقه‌ای دانشگاه علامه طباطبایی در توضیح بیشتر این مسئله، به بی‌خانمان‌های ساکن محله هرندی و شوش اشاره می‌کند: «حدود ۵ هزار نفر از افراد بی‌خانمان در آن مناطق زندگی می‌کنند که چنین رفتاری باعث رانده شدن همین افراد می‌شود. کارتن‌خواب‌ها شاید به دنبال چنین ساخت‌وسازی منطقه را شاید ترک کنند، اما به جای دیگری منتقل می‌شوند و عموماً و به‌ویژه در سال‌های اخیر این رانده شدن در سکنی گزیدن در حاشیه‌های شهر خود را نشان می‌دهد. وضعیتی که به‌خوبی و روشنی قابل رویت است و حتی حالا دیگر به تهران هم محدود نیست و در سایر شهرهای بزرگ کشور هم دیده می‌شود. از سوی دیگر، مشکلات، آسیب‌های اجتماعی و سطح درآمدی منطقه برای همه، واضح است. مسئولین هم به‌خوبی از آن آگاه هستند. حالا این بوستان مجهز به تجهیزاتی هم شده که در نگاه نخست رضایت‌بخش به نظر می‌رسد اما وقتی عمیق‌تر به موضوع نگاه می‌کنیم، متوجه خواهیم شد که بسیاری از ساکنین عملاً توانی برای استفاده از آن امکانات ندارند. در نتیجه، امکانات پارک عملاً بلااستفاده خواهد ماند. مردمی که مشکل نان دارند، اساساً فرصتی برای استفاده از چنین تجهیزاتی را ندارند، چه رسد به اینکه بخواهند پولش را داشته باشند.»

مکانسیم اقتصاد بر اساس قاچاق مخدر با این کارها از بین نمی‌رود

این استاد دانشگاه، اساساً اقدامات این چنینی را از پایه شکست خورده می‌داند: این یک اقدام شکست خورده است که چندبار هم امتحان شده اما بازهم این راه حل سوری پیگیری می‌شود. در یک گزارشی خواندم که مدیر بوستان‌ها و فضاهای سبزشهر تهران اذعان کرده بود با تبدیل گود به بوستان زندگی و حصارکشی اطراف آن، مشکلات منطقه برطرف خواهد شد. در صورتی که پیش‌تر چنین اقدامی انجام شده بود و نتیجه‌ای نداشت. تجربه‌های شکست خورده‌ای که هربار پشت سر هم تکرار می‌شوند. بازهم مکانسیم اقتصاد بر اساس خرید و فروش مواد مخدر، اتفاقاً با مشتریان و عاملان جدید به کار خود ادامه خواهد داد.»

از نکات قابل توجه درباره این پارک، قانونی است که برای ورود به آن وضع کرده‌اند. بر این اساس تنها افرادی می‌توانند وارد پارک زندگی شوند که دارای کارت ملی باشند. عظیمی، چنین رویکردی را دامن زدن به طردشدگی اجتماعی ساکنان آن منطقه می‌داند: «نه تنها از این جهت که چنین تصمیم‌هایی باعث افزایش شدت طرد اجتماعی اتباع و به ویژه کودکانشان خواهد شد. بلکه این تصمیم به خوبی نشان می‌دهد که افراد تصمیم گیرنده در این زمینه از حداقل آگاهی نسبت به آن منطقه هم عاجز بوده‌اند چرا که یک حضور میدانی ساده به خوبی نشان می‌دهد که بخش زیادی از ساکنین دقیقاً اتباعی فاقد اوراق هویتی هستند اما سال‌هاست که در آن محله زندگی می‌کنند. تا همیشه اینطور بوده که اوراق‌ترین ابزار بازی پارک‌های سایر مناطق شهری که شکسته و خراب بودند، به این محله‌ها فرستاده می‌شدند. حالا هم که بوستانی با امکانات بالا برایشان ساخته شده، مجدداً کودکان زیادی محروم از استفاده و لذت بردن و کودکی کردن خواهند بود. در واقع مدیران شهری با هر تصمیمی که می‌گیرند هربار حلقه‌ای به حلقه طرشدگی اجتماعی این شهروندان اضافه می‌کنند. به همین دلیل است که کارشناسان شهری چنین اقداماتی را نه شاخصی در جهت رشد شاخص‌های توسعه شهری، بلکه تنها پوسته‌ای زیبا می‌دانند که محتویات قابل توجهی ندارد.»

به گفته کارشناسان، «بوستان مادر» و «تالار شهر»، الگوی کاری مدیران شهری و هدفشان هم جلوگیری از ورود معتادان بود. اگر فرض را بر این بگیریم که این هدف به نتیجه رسیده، آیا به معنای خداحافظی با معتادان و کارتن‌خوابان در آن منطقه خواهد بود، پاسخ استاد دانشگاه علامه طباطبایی به این پرسش «خیر» است: «کدام تجربه مدیران ما در زمینه برخوردهای قهری نظیر جمع‌آوری معتادان و یا حصارکشی مناطقی خاص با موفقیت روبرو شد؟ کدام یک از این سیاست‌ها آسیب اجتماعی مدنظر را ریشه‌کن کرد؟ هیچ کدام. با وجود تمامی شکست‌های گذشته اما بازهم حاکمان شهری، همان مسیر غلط همیشگی را در دستور کار خود قرار می‌دهند. آن هم با وجود تمامی هشدارهایی که پژوهشگران و کارشناسان علوم اجتماعی نسبت به این نوع برخوردهای قهری و جبری داده‌اند.»

مدیران شهری آگاهانه کودکان اتباع را از این پارک محروم کردند

مهرناز عطاران، کارشناس طراحی شهری که سال‌هاست به منظور پژوهش در این محله‌ها رفت و آمد داشته، چنین برخوردهایی را مسبوق به سابقه می‌داند: «در منطقه هرندی سه پارک بهاران، خواجوی کرمانی و هرندی در کنار هم وجود داشتند که جز اینکه زمین فوتبالش به درد کودکان محل می‌خورد، تنها پاتوق معتادان و کارتن خواب‌ها بود. شاید هر شب حدود ۲ هزار کارتن خواب در آن پارک‌ها وجود داشت. من سال‌ها پیش در خانه علم دروازه غار تدریس می‌کردم و رفت و آمد زیادی داشتم. به خوبی به خاطر دارم که مسئولان شهرداری به ناگاه تصمیم گرفتند تا پارک را تخریب کنند. ضربتی شروع کردند و همان ابتدا دور پارک حصار کشیدند و در اقدامی بدون فکر و تامل، تنها نکته مثبت پارک، یعنی زمین فوتبال را خراب کردند. اقدامی که باعث شد محل تجمع کودکان و نوجوانان آن محل از زمین فوتبال به قهوه‌خانه تغییر یابد. چند وقت بعد شروع به ساخت سازه‌ای در آن محل کردند و اسم مگامال هم روی آن گذاشته بودند. حتی حرف‌هایی از ساخت بزرگ‌ترین شهربازی خاورمیانه را هم مطرح کرده بودند که همان روزها این اظهارنظرات به شدت مایه خنده شده بود. شما تصور کنید که در یکی از مهجورترین مناطق شهری پایتخت، بزرگ‌ترین شهربازی خاورمیانه ساخته شود. تناقض از این برجسته‌تر؟ اگرچه در نهایت هم بعد ازچندین سال هیچ اتفاقی رخ نداد و آن قطعه زمین بزرگ با سازه و حصارهایش برای مدت‌ها همان جا باقی ماند.»

این کارشناس حوزه شهری، با نقد اجبار ارائه کارت ملی برای ورود به پارک می‌گوید: «مدیران خواستند پای افغانستانی‌ها و ساکنان قدیمی آن منطقه که هندی و پاکستانی هستند و مردم آنها را با عنوان «غربتی» می‌شناسند، به این بوستان باز نشود. حال آنکه من به عنوان فردی که از سال ۸۹ تا به امروز در این محله تردد دارم، باید بگویم که اتفاقاً، افغانستانی‌های ساکن این منطقه از نظر فرهنگی و اجتماعی به مراتب شرایط بهتری نسبت به ایرانیان دارند. اما مدیران شهری عامدانه تصمیم گرفته‌اند اتباع بدون اوراق هویتی را از این بوستان حذف کنند که البته این تصمیم جدیدی هم نیست. اشل کوچک همین اقدام در پارک خواجوی کرمانی هم انجام شد. چند سال پیش دور این پارک حصار کشیدند، فرهنگسرا دایر کردند و تعدادی وسیله بازی و میز پینگ پونگ هم گذاشتند. یک بار وقتی داشتم از آن مسیر عبور می‌کردم، دیدم که چند کودک پاکستانی و هندی به نگهبان پارک اصرار می‌کنند تا آن‌ها را به داخل راه دهد اما با ممانعت نگهبان و تندی شدید رفتار او روبرو می‌شدند. ناگهان پسر کوچک حدوداً ۵ ساله در آن جمع از شدت عصبانیت و فشاری که بر او وارد شده بود، همزمان با فریاد زدن شروع به کندن تمام لباس‌هایش کرد. خیلی صحنه عجیب و دردناکی بود. کودک بیچاره راهی جز این برای رفتن به داخل زمین بازی به ذهنش نرسید و خشمش را در لحظه با همین کار نشان داد.»

دیوارکشی و حصارکشی، نظارت محسوب نمی‌شود

او همچنین معتقد است تغییرات ایجاد شده هیچ سنخیتی با نیازهای محله ندارد: «بخش اعظم ساکنان این محل کارگران روزمزد هستند. به نظر شما کارگر روزمزد تا چه اندازه امکان استفاده از چنین فضایی را خواهد داشت؟ آن هم در شرایطی که مدیران شهری کاملاً عامدانه دست به حذف گروهی از این شهروندان می‌زنند.»

به گفته عطاران، تخریب شدید، توقف طولانی مدت و سپس ساخت و ساز، روند تکراری تصمیمات مدیران شهری است، آن هم در شرایطی که پژوهشگران حوزه شهری ایده‌های متفاوتی در این باره مطرح کرده بودند: «خود ما پیشنهاد پهنه وسیع کشاورزی شهری را ارائه دادیم. کاری که در حال حاضر در کشورهای مختلف انجام می‌شود. همچنین پیشنهاد راه‌اندازی مراکز DIC برای معتادان زن و مرد هم مطرح کردیم. جامعه‌شناس دیگری که در سال‌های گذشته در آن محله فعالیت داشت هم اکوپارک را پیشنهاد داد. اما هیچ کدام از این حرف‌ها به جایی نرسید.»

این پژوهشگر حوزه شهری معتقد است حذف بخشی از جامعه، معنای نظارت را نمی‌دهد: «در اطراف پارک، یک سوپرمارکت بود که در شعاع چندمتری‌اش، هیچ معتاد و کارتن خوابی دیده نمی‌شد. در واقع این مغازه برای خود حریمی ایجاد کرده بود که اجازه ورود غیر را نمی‌داد. نظارت از سوی حاکمان شهری هم باید اینطور باشد، نه با دیوارکشی، حصارکشی و از بین بردن فضای باز. فضای باز غنیمت است و باید نظارت را افزیاش قلمروسازی شهری گسترش داد. اما متاسفانه سال‌هاست که گوش هیچ کدام از مدیران شهری، بدهکار این اظهارات تخصصی نیست و تنها به دنبال حذف انسانی است.»

مدیران شهری می‌گویند با افتتاح بوستان زندگی دیگر نباید شاهد ناهنجاری‌های اجتماعی، از جمله قاچاق مخدر بود و این فضا حالا تبدیل به محیطی امن برای تفریح اهالی محله و ارتقای سطح زندگی‌شان شده است. اما چقدر این زندگی، با زندگی که ساکنان شوش و هرندی برای خود ساخته‌اند همخوانی دارد؟

بدون نظر
درج نظر لغو
دیدگاهها برای: از زندگی مردم شوش و هرندی تا «بوستان زندگی» شهرداری

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

ضمیمه تصاویر - تنها PNG, JPG, JPEG و GIF پشتیبانی می شوند.